خاطرات دوم تا چهارم اسفند 1397
ایشون نیکاخانوم خوشگل ماهستند 😘 که تازه راه رفتن یاد گرفتن 🤩
خب حالا میریم سراغ سه شنبه دوم اسفند ماه 1397 ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
صبح برای ثبت نام دانشگاه رفته بودم ، برای برگشتنه یک تخم مرغ شانسی خریدمو رفتم منزل خاله ام ، دیگه یاسی عشقم کلی بامن بازی کرد و دائم منو می بوسید 😘 بعد از ظهر برای مراسم تولد زنانه ی شهناز خانوم ، با خاله و یاسی رفتم برای خرید هدیه ، در راه یاسی جونم که داشت ادامس می خورد چندتا عکس ازش گرفتم .
داخل پاساژ یاسمین ما که خیلی خسته شده بود هی گفت اینو می خوام و اونو می خوام 😅 خب بچه گرسنه بود ولی ماکه خیلی عجله داشتیم ، نمی تونستیم بایستیم و براش چیزی بخریم پس سریع برگشتیم . 😔
چهارشنبه سوم اسفند 1397 💙 💙 💙 💙 💙
صبح زود اماده شدم و با مامان رفتیم دنبال خاله و یاسی و رفتیم مهمانی تولد ، یاسی خانومم بایه پسری به نام کوروش که از او بچه تر بود ، بازی می کرد ، یکدفعه صدای جیغ اومد ، رفتم پیش یاسی ، دیدم تبلت کوروش افتاده زمین ، یاسی هم به کوروش می گفت : توروش اگه به من داده بودی اینطوری نمی شد . 😆
برگشتنه بابا اومد دنبالمون ، تو ماشین یاسی انقدر خوابالو بود ولی اگر می خوابید ، بعد از ظهر بدخواب می شد ، پس باید بیدار می موند ، دخترک موفرفری مظلوم من . 😴
دوباره رفتم خونه ی خاله و شب اونجا بودم ، خیلی خوش گذشت ...
پنجشنبه چهارم اسفند 1397 💜 💜 💜 💜 💜
صبح همگی سوار ماشین خاله شدیم ، و رفتیم خانه ی مامان بزرگ 😍 ، تو ماشین اهنگ زیبایی پخش شد ، یاسی هم با اون اهنگا می خوند . 😆 😘
یاسی :
عاشقم تردی حال دلو بد تردی
بیخیال اخه دست توئه دیگه .......دل ....مونده
تو چیتار تردی اتیشششی به پا کردی
یاسی و اهنگ فرانسوی که کلا اوجشو بلد بود :
دوز دوز دوز دوز دوز دوز
ته اهنگم تازه گفت : اخیش تموم شد هی دوز دوز دوز دوز 😆
حالا ماداریم اهنگ گوش میدیم ، یاسی لپ قرمز ما میگه : مامان ، بهنام قربانی بزار
حالا هی خواهرش ، نیلوفر میگه بهنام بانی ، یاسی بازم میگه بهنام قربانی 🤭
و بالاخره رسیدیم خونه ی بابا بزرگ و مامان بزرگ 😍
داشتیم با نیلوفر دکور مامان بزرگ رو تمیز می کردیم ، یاسی هم دستمال گرفت و عروسکاشو تمیز کرد ، بعدهم مراسم روز مادری داشتیم .
نیکا خانوم خوشگل هم برای شام اومد پیش ما 😍 اخ چقدر دوست داشتنی تر شده 😍
نیکا خوشگل وعزیز دل ما عاشق یاسی 😍 خودکارای رنگی رو پرت می کرد روی زمین تایاسی بردار و بهش بده 😍
نیکا تو بغل بابایی جونش 😍
و در پایان :
خدایا ازتو ممنونم ، ممنونم که خوشبختی رو به دل های ما هدیه دادی 😍