پنجشنبه 18 بهمن 1397
پنجشنبه دعوت بودیم خونه ی شهناز خانوم ، یاسی عزیزمم کلی شیرین زبونی می کرد 😍
پیروزی یاسمین : یاسی داشت تو کیف مامانی دنبال یه چیزی برای بازی می گشت ، که یکدفعه اب نبات چوبی قدیمی رو پیدا کرد ، حالا هی از یاسمین اصرار و از مامانی جواب نه ، چون ابنبات ممکن بود خراب باشه و در اخر ازترس ابرو تومهمونی یاسی جونم یک هیچ مامانیشو برد 🤣
یاسمین جونم و شعر هایی که بلده : در عکس بالا یاسی جونم درحال خوندن شعر السا :
لری گو
لری گووووووووووووووووووو
لرررررریییییییی گووووووووووووووو
لریییییییییییییییییی گو
لری گو
🤣
هیجانات دختر موفرفری ما درحال اواز خواندن ❤️
شعر ماه پیشونی از زبون یاسی :
با اندشت همه نشون میدن منو
ماه پیشونی قلبمو
خوب ( خیلی با صدای کم می گه ) زدی بردی
وقتشه دیوونه بشم
به سیم اخر بزنم
وقتشه که ششششمارتو بگیرمو زنگ بزنم
نمی تونه ...د کنه رامو .... جلو دارم نیست
شعر لیسانسه ها :
توبیا ای یار دیرین
توبیا ای شور شیرین
بقیشم بلدنیستم ❤️
یه شعرم خوند که از خودش در می اورد ، گفتم دیگه چه شعری بلدی ؟ گفت : شعر دیو و دلبر
گفتم : بخون گفت : من پرنسسم تو دیوی ، من خوبم و تو بدی
😅
خلاصه برامون شعر گفتند ، یاسی جونم هی به من گفت بیا باهم بازی کنیم ، دیدم نمیشه ، بردمش یک گوشه بهش گفتم بیا باهم حرف منطقی بزنیم ، شما دختری ، ما خانوم ها تومهمونی باید یک گوشه بشینیم .
بعد حرفامون خواستم برم ، گفت نه همینجا بشین ، گفتم نمیشه ، گفت بیا باهم حرف منطقی بزنیم 😆