یاسمین خوشگلمیاسمین خوشگلم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
نیکا جونمنیکا جونم، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دخترخاله ودختر دایی از خواهر عزیز ترم

خاطرات دو دختر بازیگوش در سال 1398

یلدای 1397

تو شب یلدای منی یاسی دوست داشتنی شب یلدای امسال متاسفانه ، هرکدوممون یک طرفی بودیم ، چون شب قبل  تولد نیکاخانوم خوشگل بود ، دیگه هرکدوم یه طرفی بودیم ، ما رستوران شالتوک هروی بودیم  بعد رفتیم خانه ی مادر بزرگم ( مادر پدرم ) و  یاسی خانم در یک رستوران در شهید اندرزگو  باعمه هاش و نیکاخانوم شب یلدا خانه ی مامان بزرگش ( مادر فاطمه جون ) ، مامان بزرگ جونمم خانه ی داداشش بود . یلدای مشرق ، مغربی بود . نیکا خانوم عشق من . ...
3 دی 1397

بخش دوم تولد یکسالگی نیکاجونم 30 اذر 1397

فاطمه جون ( مامان نیکا ) و دایی جونم (بابا ی نیکا ) و فرشته کوچولو. از سمت چپ ، من و داییم و بابام ونیکا خوشگله و فاطمه جون و مامانم .   از سمت چپ ، شوهر خالم ، خالم ، یاسی إ، نیکا و فاطمه جون و نیلوفر وداییم . به جز یک عکس دیگه از بقیه ی مهمون ها عکسی در دست من نیست . اینم عشق من وکیک تولد یکسالگیش . ایشون مینی موس کوچولو هستند .   یاسی خوشگلم . و حالا میز شام . و حالا میز دسر . زندایی جونم  با لباس دومش کنار میز دسر . عکسای دیگه ی دسرها فرمتش به نی نی وبلاگ نخ...
1 دی 1397

یک هفته ی اذر ماهی شلوغ

چی بگم از این هفته ، از یک طرف ژوژمان درسیم از طرفی دیگر تولد نیکا خانوم خوشگل که پنجشنبه ی همین هفتست ، مامان گل نیکا که با وجود نیکا خانوم کمک لازم داشت و ماهم باجون و دل پذیرفتیم . فرداشبم قراره بریم با کمک مامان جون نیکا خانوم خوشگل ما ، دکور بزنیم . خرید خوششششششگل مامانی جون نیکا و بابای عزیزش که همچنان ادامه داره و واقعا خسته نباشن . یک هفته است که درگیر خرید لباس وکارهاشونن. و اما ما ظرفای درست شده برای میز کندی بار. ظرفای پاپ کورن ساخته شده توسط من و پدرم . گیفت های بچه ها ، با اول و اخر اسمشون وچشم نظر و برای گیفت پسرونه جاسوییچی ساخت خودم . اینم ثمره ی کارها...
28 آذر 1397

یکسالگی یاسمین سال 1395

اینجا یاسمین خانوم  ،  رفته بود اتلیه ، عکس برای تولد یکسالگیش بگیره متاسفانه عکس های تولد یکسالگی فرشته کوچولومون  رو  نداشتم یعنی تو فلشم بود در این تصویر یاسی خانوم گل درحال پیانو زدن با پیانوی خواهری نیلوفرجونش بود اینم عکسی که من از یاسی جونم گرفتم . ...
17 آذر 1397

15 اذر 1397

اتلیه خانگی ، خونه ی مامان بزرگ بقیه عکس ها رو براتون بعدا میفرستم . دیروز نیکا خانوم اومده بود منزل مامان بزرگ ، خلاصه بگم سر هرعکس مامانی جونش ، مجبور بود بالا و پایین بپره تا شاید، نیکا خانوم چند دقیقه بشینن و عکسای خوشگلشون ، خراب نشه مامان نیکا جون ما که حسابی خسته شد اما بعد عکاسی ، نیکا خانوم تازه شارژ شد و شروع به بازی با عمه ندا کرد . ...
16 آذر 1397

خاطرات عید مسافرت شمال 65

تقریبا دوسالت بود که رفتیم شمال ، هنوز نیکا خوشگلم به دنیا نیودمده بود، تو ویلاتون کلی ذوق می کردی اول از شب قبل از سفر بگم که من خونه ی شما بودم . چقدر برامون می رقصیدی و دست میزدی بعدش خسته شدی و دائم یک گوشه دراز می کشیدی، منم از فرصت استفاده کردم و چندتا عکس خوشگل ازت گرفتم . وقتی رفتیم تو ویلاتون ، در محمود اباد شمال ، منو نیلوفر سفره هفت سین خریدیم وچیدیم و شما هی ذوق می کردی و بالا وپایین می پریدی اینم سفره هفت سین ، کارمنو نیلوفر بعد  از سال تحویل ، اقایون بیرون مشغول درست کردن غذا بودند و یاسی داخل پیش خانوما مشغول بازی ،یاسی عاشق داییش بود ، با اون زبون کودکانش می گفت دادا ، ما دا...
15 آذر 1397