یک هفته ی اذر ماهی شلوغ
چی بگم از این هفته ، از یک طرف ژوژمان درسیم از طرفی دیگر تولد نیکا خانوم خوشگل که پنجشنبه ی همین هفتست ، مامان گل نیکا که با وجود نیکا خانوم کمک لازم داشت و ماهم باجون و دل پذیرفتیم . فرداشبم قراره بریم با کمک مامان جون نیکا خانوم خوشگل ما ، دکور بزنیم .
خرید خوششششششگل مامانی جون نیکا و بابای عزیزش که همچنان ادامه داره و واقعا خسته نباشن . یک هفته است که درگیر خرید لباس وکارهاشونن.
و اما ما
ظرفای درست شده برای میز کندی بار.
ظرفای پاپ کورن ساخته شده توسط من و پدرم .
گیفت های بچه ها ، با اول و اخر اسمشون وچشم نظر و برای گیفت پسرونه جاسوییچی ساخت خودم .
اینم ثمره ی کارهای این چند روز ما .
و امشب وقتی داشتم با زندایی گلم ( فاطمه جون ( مامان نیکا جون)) با تلفن ، راجب تولدنیکا صحبت می کردم ، یکدفعه فاطمه جون گفت ، نیکا ، بعد برام تعریف کرد که ، نیکا خانوم رفتن روی پالشت کنارشون و با عروسکای اویزی بالاتخت شون بازی می کنن ، بعد نیکا ی عزیزما تلفن رو گرفت و با زبون جیغ و. فریاد بامن صحبت کرد ، تازه سلام یادگرفته بود و وقتی مامانشم می گفت ، عشق من کیه ، می گفت ، من من . بله همانطور که خودشون میدونن نیکا جان ما و یاسمین زندگی ما ، عشق کل خانواده ان .