چطوری پابه زندگیم گذاشت این دخترخاله ی موفرفریم
تیرماه سال 1394 بود که خاله با تمام سختی ها ودشواری ها و دردهای زیادی که داشت بالاخره صبح روز هفدهم ، در بیمارستان نیکان تهران ، دختر موفرفری و چشم مشکی و تپل ما به دنیا اومد . خاله نرگسم اصلا وضعش خوب نبود ، برای بچه داری وضع خوبی نداشت و من و نیلوفر (دخترخاله ی اولیم ) که از من کوچیک تره باید کمکش می کردیم ، خب سه ماه تابستون بیشتر هفته ها پیش خاله می موندم ،انقدر که هنوز یاسی و من عاشق همیم ، دلبستگی تو اون مدت بین ما پیش اومد که باعث شد این وبلاگ رو براش بزنم . ...
نویسنده :
دخترخاله و دختر عمه عطیه
2:07