مهمانی دورهمی
دیشب ، یک مهمونی داشتیم تو اوج برف و سرما ، خانواده ی پدریم ومادریم هردو بودند ، البته نیلوفر که از طرف مدرسشون رفته بود یزد و نیکا خوشگلمونم مریض بود ونیومد ولی یاسی خانوم و مهدیه (دختر عموی من ) انقدر بازی کردند که نرفته توماشین خوابشون برد
اولش بچه ها باهم غریبی می کردن و بازی نمی کردن ، منم بردمشون تواتاق و هرچی عروسک پولیشی از کمد و هرجای تو اتاقم تونستم براشون گذاشتم و مشغول بازی شدن ، بعد چند دقیقه یاسی خانوم اومد از اتاق بیرو ن و گفت که بریم بازیشونو ببینیم ماهم داشتیم سریال بانو ی عمارت رو می دیدیم ، خلاصه منو بردن تو اتاق . منم کلی ازشون عکس گرفتم .
چی بگم از دست شیطونیای یاسمین خانوم ، من فیجت گوجه داشتم که برای استرس خوبه ، دادم باهاش بازی کنن ، یاسی خانوم انقدر کشیدش که یکدفعه ترکید، هیچی دیگه لباسشونو کثیف کردن و مامانی نرگسش رفت و لباس یاسی رو عوض کرد ، اولش که مهمونی میومدن ، هرکی میومد یاسی رو ببوسه ، میگفت : من بوسی نیستم ، من فقط با عطیه بوسیم
الهی قربونت بشم من که انقدر منو دوست داری ، دل به دل راه داره عشقم
بعدش وقتی اومدم تو اتاق مامانم تا گوشیمو بردارم ، مجبورم کردید براتون مسابقه بزارم ، یاسمین می گفت : من توخونه کودک شو بازی می کنم با مامانم
منم چند تا سوال ازت پرسیدم :
یاسی خانوم چه غذایی رو دوست داری ؟
ماتارونی
چه کارتونی رو دوست داری ؟
پلنگ صورتی
کدوم عروسکت رو خیلی دوست داری ؟
گربمو
کی تو خونتون ازهمه شلخته تره ؟
اونیکه همچی رو بهم میریزه ، تفنگ داره دزده
نه یاسی جونم کی شلخته است یعنی خونه رو کثیف می کنه ؟
قباد
قباد ؟ قباد تو شهرزاد ؟
اره دیگه ، اون همچی رو بهم میرزه
یاسی جونم تو خونه یعنی بین اجی و مامان وبابا وخودت ؟
بابا
بعدش یک مسابقه ی رقص گذاشتم براشون ، که تا اهنگ قطع شد باید همونطوری بی حرکت می موندن .
اخرشم به هردوشون نفری 20 تا ماژیک رنگی امریکایی دادم ، با برچسب و اسباب بازی و دستبند وگل سر، که خیلی ذوق کردند
در اخر هم که یاسمین خانوم و مهدیه گلی باهم رفتن برف بازی